پارت بیست و هشتم :

جمله‌اش چون صاعقه‌ای بود که در تنم فرو رفت و من مات و بهت‌زده لحظه‌ای نگاهش کردم. گوشه لبش را زیر دندان کشید و با نفس عمیقی ادامه داد:
_ یعنی... ما مواظبتیم.
کلماتش را کمی دیر اصلاح کرد و من نگاه گریزانم را به انگشتانم دوختم و لبم را به دندان گرفتم. سعی کردم آنچه که لحظه‌ای در سینه‌ام پیچید را نادیده بگیرم. دروغ بود اگر می گفتم جمله‌اش هیچ حسی درونم به وجود نیاورد و همان لحظه فهمی

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۱۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • محرابی

    0

    ممنونم. واقعا دوست داشتنی

    ۳ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    🙏🏻🌸

    ۲ روز پیش
  • راز

    1

    سایه عاشق شد رفت ولی چرا افسرده ست

    ۵ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    جوابشو توی چند پارت آینده میفهمیم

    ۴ روز پیش
  • محرابی

    0

    احتمال میدم عاشق سرگردشده وسرگرد اتفاقی براش میفته والان فوت شده. چون چندپارت قبل سرمزاریک نفربود وحالش خراب بود وپدرش همش میگه نرو اونجا چون حالشو بدمیکنه

    ۴ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    چند پارت آینده این ابهامات برطرف میشه

    ۳ روز پیش
  • محرابی

    0

    سلام و خسته نباشید خدمت شما. رمانتون خیلی زیباست ودوست داشتنی. من تازه باهاش آشناشدم وداشتم میخوندم ببینم چی میشه برای همین کامنت نمیذاشتم تا اینکه الان تمومش کردم. ممنونم واقعا عالیه منتظر بقیه رمان هستم

    ۴ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    سلام، سلامت باشید دوست عزیز. به جمع ما خوش آمدید♥️... خوشحالم که داستان به دل نشسته🌸

    ۳ روز پیش
  • شیپر سایه و مهداد

    2

    مهداد ذلیل مرده با دوتا نمک ریختن آیه وا دادی؟ خجالت بکش مرددددد ایه لیاقتتو ندارهههه ایییییمیمسسمیم

    ۴ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    خیلی خوب بود🤣🤣

    ۳ روز پیش
  • م.ر

    1

    آخه سایه 🥲🥲خواهر بزرگتر باشی همینه دیگه منم نسبت به خواهرم همین حس دارم وقتی دانسته هایی میدونم بهش میگم تجربه بشه گوش نمیده اعصاب بهم میریزه😅

    ۵ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    حالا بازم آیه با وجود اینکه شیطونه، حرفای سایه رو میخونه تا یه حدی، یه سری بچه ها برمیگردند مستقیم میگن به تو چه

    ۵ روز پیش
  • م.ر

    0

    👌👌👌کاملا درست

    ۴ روز پیش
  • ارور404

    8

    ولی سرگرد»»»»»»» 🥺😍💓

    ۵ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    😍🥰

    ۴ روز پیش
  • ثریا

    1

    خیلی خوبه💖🤭

    ۴ روز پیش
  • ثریا

    1

    وزیر اقتصاد که نه 😅 از اینجا مهداد از آیه خوشش اومده🤔

    ۴ روز پیش
  • سعادت

    1

    انگار خبرهای در راه است سرگرد و مهرداد

    ۴ روز پیش
  • نیاز

    1

    البته بعضی وقتا واقعا شرایط طوری پیش میره که اگه کنار هم بمونند بیشتر بچه ها اذیت میشن، ولی بازم به هر حال طفلکیا خیلی گناه دارند🙂🫠💔

    ۵ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    واقعا... خونه باید محل آرامش باشه که حداقل اون بچه از مشکلات بیرون بتونه بهش پناه ببره☹️

    ۴ روز پیش
  • نیاز

    3

    کاش واقعا پدر و مادرا حواسشون بیشتر به بچه هاشون بود. اونا که گناهی ندارند وسط مشکلاتشون. وقتی مسولیت بچه داشتن رو انتخاب کردند، پس حق ندارند اینقدر ساده همه چیو به هم بزنند و بچه هاشون این وسط قربانی بشن. توی مدارس اکثر بچه هایی که مشکل دارند درگیر مشکلات خانوادگی اند

    ۵ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    👌🏻👌🏻

    ۴ روز پیش
  • نیاز

    5

    واااای آیه😂😂😂 هر کلمه ای که این بشر میگه یه گند جدید میزنه

    ۵ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    😂😂

    ۴ روز پیش
  • ⛈هوای بارانی⛈

    3

    نمی دونم چرا هرکاری می کنم از آیه خوشم نمیاد😒

    ۵ روز پیش
  • ۴۰۴ارور

    2

    بابا آیه که خوبه تو رمان دیگه ی آوا ماییم و یه مشت دیوونه تو مخ😂 برای همینه که آیه برا ما عادی محسوب میشه 😂🤣😭

    ۵ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    😂😂امان از تارا

    ۴ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    چون لوس و بی فکره، البته اینکه ما از خارج گود قضیه رو نگاه می‌کنیم هم بی تاثیر نیست

    ۴ روز پیش
  • ارور404

    4

    وزیر اقتصاد😂 خدا بکشتت ایه *** شدم از خنده

    ۵ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    مثلا داشت سعی میکرد جدی باشه 😭😂

    ۴ روز پیش
  • نفس

    2

    ممنون عزیزم پارت زیباو دلنشینی بود تروخدا سرگرد چیزیش نشه

    ۵ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    مرسی عزیزم♥️

    ۴ روز پیش
  • اسما

    1

    ممنونم از پارت زیباتون 🌹🌹

    ۵ روز پیش
  • آوا موسوی | نویسنده رمان

    ♥️♥️

    ۴ روز پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.